Web Analytics Made Easy - Statcounter

مردم بسیاری از کشورها تا مدت‌ها نمی‌دانستند که چه بر سر مردم و رزمندگان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آمده است ولی او با روابط بین‌المللی بسیار خوبی که داشت در این زمینه روشنگری می‌کرد.

به گزارش ایسنا، جنگ‌افزارهای شیمیایی، ابزارها یا موادی هستند که به وسیله آن‌ها انسان‌ها یا موجودات زنده را هدف قرار می‌دهند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در اثر تماس مستقیم این مواد با هر قسمت از بدن جاندار، بدن وی آلوده شده و جاندار به انواع بیماری‌ها مبتلا می‌شود. این مواد می‌توانند به صورت جامد، مایع و یا گاز استفاده شوند. به عبارت دیگر عوامل شیمیایی به ترکیباتی می‌گویند که در صورت کاربرد مؤثر علیه انسان، حیوان یا گیاه، منجر به مرگ یا ضایعات قابل توجه دائمی یا موقتی در ساختار اندامی آن‌ها می‌شود. جنگ‌افزارهای شیمیایی از نظر نظامی به ۶ گروه سمی و کشنده، ناتوان‌کننده، استفاده برای کنترل اغتشاش‌ها، دودزا، ضد گیاه و شعله‌ها و آتش‌زا تقسیم می‌شوند.

نخستین مرتبه که عراق از سلاح شیمیایی در جنگ استفاده کرد به ۲۷ مهرماه ۱۳۵۹ برمی‌گردد اقدامی ضدانسانی که تا آخر جنگ تحمیلی تداوم یافت. هواپیماهای بمب‌افکن عراقی با بمب‌های شیمیایی در روزهای هفتم و هشتم تیرماه ۱۳۶۶ به مناطق پر ازدحام و متراکم جمعیتی شهر سردشت حمله کردند و زن و کودک و خرد و کلان مردم آن شهر و اطراف آن را آماج گازهای کشنده شیمیایی قراردادند. به همین دلیل هشتم تیرماه سالروز بمباران شیمیایی سردشت، «روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی» نامگذاری شده است.

به ترتیب از راست: احمد سلیمی، مراد درویشی و علی اکبر علاف‌زاده

اگر چه هر یک از مصدومان و جانبازان شیمیایی به تنهایی خود یکی از اسناد زنده جنایت بشری صدام هستند، اما در طول این سال‌ها افرادی یا مجموعه‌هایی فعالیت داشته‌اند که نَفَس مصدومان شیمیایی بودند تا جهان صدای مظلومیت آن‌ها را بشوند. مرحوم صبا بابایی ( کونیکو یامامورا) مادر ژاپنی محمد بابایی  موزه صلح تهران یکی از همین افراد و مجموعه‌ها هستند.

در همین رابطه سه تن از قربانیان شیمیایی دوران جنگ تحمیلی که از نزدیک با مرحوم صبا بابایی ارتباط داشتند از اثرگذار و اقدامات این مادر شهید درباره آگاه سازی جامعه در راستای فرهنگ سازی و مبارزه با کاربرد سلاح نامتعارف سخن گفته‌اند.

 احمد سلیمی با اشاره به اینکه مرحوم صبا بابایی (کونیکو یامامورا) فعالیت‌های موثر بسیاری در قالب یک مادر شهید انجام داده است روایت می‌کند: این مادر شهید برای ما یک آموزگار بود. در موزه صلح به دیدنش می‌رفتیم و او ما را به صبوری دعوت می‌کرد. همچنین او زبان گویای بین‌المللی از طرف ایران به جهانیان بود و مظلومیت مصدومان شیمیایی را برای مردم سایر نقاط جهان بازگو می کرد.

بیشتر بخوانید:

*نصیحت مادر شهید بابایی به طلاب
*درگذشت مادر ژاپنی شهید «محمد بابایی»
*جزئیات وداع و تشییع پیکر «کونیکو یامامورا»

وی افزود:  با توجه به اینکه مردم کشور خودش هم قربانی کاربرد سلاح هسته‌ای بودند، درباره مشکلات شیمیایی زمان جنگ تحمیلی و منع کاربرد سلاح‌های غیر متعارف در جنگ‌ها سخن می‌گفت. مردم بسیاری از کشورها تا مدت‌ها نمی‌دانستند که چه بر سر مردم و رزمندگان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آمده است ولی او در این زمینه روشنگری می‌کرد. نکته جالب در زندگی خانم بابایی این است که به قرآن کریم ارادت خاصی داشت. قرآن را با معنی می‌خواند و برای ما تفسیر می‌کرد.

مراد درویشی از پرستاران شیمیایی دوران جنگ تحمیلی نیز با تاکید بر اینکه خانم صبا بابایی انسان بسیار خاصی بود، توضیح می‌دهد: او افراد را به فکر فرو می‌برد. خانم بابایی ابتدا بودایی بود  اما پس از ازدواج و مهاجرت به ایران مسلمان شد.این مادر شهید به شدت به امام خمینی(ره) علاقه داشت. 

وی یادآور شد: یکی از اقدامات ویژه خانم بابایی این است که به دانش‌آموزان بازدید کننده از موزه صلح توضیحاتی مادرانه درباره ارزش و معارف جنگ تحمیلی و حفظ کرامت جانبازان می‌آموخت که بر آن کودکان اثرگذار بود.

او با اشاره به اینکه از ژاپن آمده است از دانش‌آموزان می‌خواست تا با کار برای پیشرفت میهن قدردان رزمندگان باشند.

دفتر کار خانم بایی درموزه صلح

این جانباز شیمیایی گفت:خانم بابایی صدای مردم مظلوم شیمیایی شده کشور ایران بود. اما او مانند یک سخنگو همراه ما بود و با هر سرفه ما درد می‌کشید و صدای ما را به گوش جهانیان می‌رساند. برای این مادر شهید مهم بود که مظلومیت مردم ایران از جمله سردشت را بازگو کنیم. 

در ادامه، علی‌اکبر علاف زاده از دیگر مصدومان شیمیایی بیان کرد: خانم بابایی بسیار خود ساخته بود. او یکی از مادران دفاع مقدس بود که پسرش در جنگ به شهادت رسید. او بسیار مهربان بود. یادم می‌آید یک روز برای تمام بچه ها که در موزه صلح راوی هستند سوشی پخت. هرجا که نیازبود او در کنار جانبازان حضور داشت و در پاراالمپیک توکیو نیز همراه کاروان ورزشی ورزشکاران بود.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: سلاح شیمیایی و میکروبی بمباران شیمیایی سردشت صدام جنگ تحمیلی شهدا جنگ تحمیلی میراث فرهنگی گردشگري شهدا مسكن سوئد شبكه نمايش خانگي جنگ تحمیلی مسكن سوئد شبكه نمايش خانگي مادر شهید خانم بابایی صبا بابایی جنگ تحمیلی موزه صلح

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۰۸۳۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی

 احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.

گفت‌وگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:

-  فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌‌ها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

-  آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

-  آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

-  آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

 - حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده‌ جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

منبع: رادیو مضمون 

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • شهید مطهری پهلوان جهاد تبین بود
  • روایت حیرت‌ انگیز یک نویسنده از خاطره‌بازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سال‌ها پس از جنگ تحمیلی
  • عکس| وحید شمسایی در آغوش مادر
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • حماسه‌سازی رزمندگان باعث ناکامی دشمن در جنگ تحمیلی شد
  • سکانس‌هایی از فیلم های پاور
  • جایابی بیمارستان مادر و کودک خراسان شمالی اشتباه است
  • ایستادگی امروز مردم غزه برآمده از ایثارگری‌های شهدای انقلاب اسلامی است
  • درگذشت مادر شهیدان محمدرضایی در شهر زاینده رود
  • اروز: اخبار فروش حواله خوردو جانبازان از اساس دروغ است!